دیکشنری
داستان آبیدیک
سرخ کردن
english
1
general
::
brown, roast
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
سرحد
سرحدات
سرحلقه
سرخ
سرخ بینی
سرخ تیره
سرخ جامه
سرخ رگ درونی پستان
سرخ رنگ
سرخ شدگی
سرخ غش
سرخ غش خلبان
سرخ گونه
سرخ ماهی
سرخ نای
سرخ کردن
سرخ کرده
سرخ کن
سرخ کننده
سرخ کور
سرخاب
سرخاب زدن
سرخاب مالیدن
سرخالی
سرخپوست
سرخت
سرخجه
سرخجه آلمانی
سرخچه
سرخر
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید